اشعار شب نهم محرم

اشعار شب نهم محرم


رضا رسول زاده

گر غم به دلت داری، غمخوار ابالفضل است
دل را نده بر هر کس، دلدار ابالفضل است

مجموعه ی تقوا و، ایثار ابالفضل است
در لشکر ثاراله، سردار ابالفضل است

آری ادبش را او از، ام بنین دارد
صد خادم درباری، چون روح الامین دارد

از قامت او پیدا، روی پدرش باشد
هر خصم فراری از، تیغ و سپرش باشد

نذر پسر زهرا، دستان و سرش باشد
خورشید حسین است و، این هم قمرش باشد

شد ماه بنی هاشم، تنها لقب عباس
مهتاب خورَد غبطه، بر خال لب عباس

تیغ و علمِ حق است، تیغ و علم عباس
لرزه به جهان افتد، با هر قدم عباس

در پای نهال دین، چون ریخت دم عباس
محشر به کف زهراست، دست قلم عباس

تا دست جدای او در، حشر عیان گردد
هر عبد گنهکاری، بخشیده به آن گردد

ای کاش بیایم من، تا به حَرَمت ساقی
بر مادر تو زهرا، دادم قسَمت ساقی

یک روز بمیرم من، زیر قدمت ساقی
بنما نظری گردم، سیراب یمت ساقی

از باده ی تو امشب، مستم من و آشوبم
سر بر در میخانه، از عشق تو می كوبم

 

****************************


علیرضا قزوه

محرّم آمده از شهر غم، عَلَم در دست
برای سینه زدن، تکیه شد سراسر دست

محرّم آمد و خم­خانه ی ازل وا شد
وضو ز باده گرفتم، زدم به ساغر دست

حسین آمده با ذوالفقار گریانش
که: هان حسینم و تنهاترین علم بر دست

حسین آمده تا شرح شقشقیّه کند
حسین آمده با خطبه ی پدر در دست

(چو دست برد به تیغ، آسمانیان گفتند:
به ذوالفقار مگر برده است حیدر، دست؟ )

چو ذوالفقار علی چرخ می زند، بی تاب
چه حال داده خدایا مگر به اکبر دست؟

ز خیمه گاه می‌ آید چو گرد باد عطش
حسین را بنگر پاره ی جگر در دست!

چه روز بود که دیدیم ما به کرب و بلا!
چه حال بود به ما داد روز محشر دست!

بدو شکایت اهل مدینه خواهم برد
به خواب گر دهدم دیدن پیمبر، دست

نشسته ام به تماشای زیر و رو شدنم
به لحظه ای که برد شمر، سوی خنجر، دست

به خویش می نگرم با دو چشم خون آلود
نگاه کردم و در نهر شد شناور، دست

به رود علقمه بنگر که می زند بر سر
به دستگیریِمان موج شد سراسر دست!

نمی توانم بر روی عشق، بندم چشم
نمی توانم بردارم از برادر ، دست

تو هر دو چشم من! از هر دو چشم، چشم بپوش
ز هر دو دست، برادر! بشوی دیگر، دست

به پای دست تو سر می دهند، سرداران
به احترام تو با چشم شد برابر، دست!

به یاد دست تو ای روشنای چشم حسین!
چقدر شام غریبان زدیم بر سر، دست

تو را فروتنی از اسب بر زمین انداخت
نمی رسید وگرنه به آن صنوبر، دست

قنوت، پر زدن دست­های مشتاق است
به احترام ابوالفضل می کشد، پر، دست!

مگر تو دست بگیری که دست­گیر تویی
به آستان شفاعت نمی رسد هر دست!

اگر چه پیش قدت شد قصیده ام کوتاه
به اشتیاق تو شد، سطر سطر دفتر، دست

حدیث دست تو را هیچ کس نخواهد گفت
مگر به روز قیامت رود به منبر ، دست!


****************************

محمود ژولیده

ز سجایای تو انگار به ما هم دادند
یعنی ای ماه ز مهر تو بما غم دادند

ادب ماه بنازم که به ما نور دهد
این همه عشق، نگویید بما کم دادند

ای لب لعل تو نازم که به خشکی دریاست
شکر لِلَّه به ما هم کمی از یم دادند

ز وفاداری تو علقمه شد عالمگیر
یعنی از مکتب تو نور به عالم دادند

مادرت ام بنین درس ادب داد تو را
این تو بودی که از این درس دمادم دادند

ذکر غم های حسین از لب تو چون برخواست
قبل هر چیز به یمن تو بما هم دادند

در تماشای تو دلداده تر از زینب کیست؟
این حسین است که بی تو، به قدش خَم دادند

هرکه مست تو شود کار مسیحا بکند
گویی از جام تو بر عیسی مریم دادند

راستی واسطۀ نام کلیم الله کیست؟
می ساقیست به موسی که چنین دم دادند

سجده دانید ملائک به چه کردند همه ؟
سیری از نور ابالفضل به آدم دادند

باید از راه بصیرت به تو آقا برسیم
چون به لطف تو به ما اذن محرم دادند

به علمداری و دینداری این آقا بود
که بما بی خبران هیئت و پرچم دادند

به فداکاری آقام ابالفضل قسم
مثل عباس بما خط مقدم دادند

یاری رهبرمان رمز مسلمانی ماست
عَلَم قافله را دست معظم دادند



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







موضوعات مرتبط: حضرت عباس(ع) - شهادتشب نهم محرم

برچسب‌ها: اشعار شب نهم محرم
[ 2 / 9 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]